ملت ایران در قرن بیست و یکم، با تکیه بر اندیشههای بلند فردوسی، احساس غرور می کند ،زیرا در مقایسه با دیگر فرهنگهای کهن، دارای یک حماسه ملی زنده است که تاریخ آن را از عصر اسطوره های رازآلود تا دوران اسلامی و تا به امروز درمینوردد. این حماسه همواره جاری است. وجود چنین حماسه ای ملی، به ایرانیان مقدار زیادی شناخت نسبت به هویت ملی و خودی میدهد.
بخش نخست شاهنامه، اصل و بیخ هویت ایرانی را در اساطیر، یعنی در ژرفای آگاهی جمعی اقوام ایرانی نشان میدهد. البته مسلم است که غرض فردوسی از سرایش شاهنامه، نقل اساطیر نبوده بلکه حکیم توس درصدد آن بوده که از روی روایات کهن و داستان های شفاهی، تاریخ را به نظم آورد.
منظومه بزرگ فردوسی، داستان های بسیار درخشانی مانند رستم و سهراب، اسفندیار رویین تن، سیاوش و … را در خود جای داده که هر کدام یک حماسه بزرگ به شمار می آیند.بنابراین با توجه به وفور داستان های حماسی در شاهنامه، این اثر سترگ و بزرگ در ردیف مهمترین آثار حماسی ایران و جهان قرار گرفته است.
تک تک قهرمانان شاهنامه نمونه انسان های قهرمان هستند و علاقه به کیش و آیین آنها را به حرکت در می آورد. واقعیت این است که شاهنامه و قهرمانان آن- به این صورت که هست- مخلوق فردوسی است و دنیایی است که ایرانیان در آن، تلخ و شیرین و نیک و زشت زندگی را نمایان دهاند.
کیست که به دنیای شگرف و رازآلود شاهنامه وارد شود و با آن احساس همدلی و همنوایی نکند. توفیق فردوسی در خلق و ابداع شاهنامه آن است که توانسته روح ایرانی را زنده نگاه دارد و موجب گرمی جان،روان و زندگی مردم ایران شود.حماسه سترگ فردوسی، آرزوها و آرمان های مردم طرفدار صلح، دوستی و انسانیت را بیان میکند.به همین سبب است که پاره ای از پژوهشگران آن را «حماسه داد» لقب داده اند.
فردوسی در آخر داستان به مناسبت شرایط، فرجام بدسگالی و کژ رفتاری را نشان می دهد و به خواننده هشدار می دهد که باید دست از زشتی ها فروشست و به دامان پاکی اخلاق و صفات پهلوانی درغلتید.به خاطر اعتدال اخلاقی و جهتگیری عدالت خواهانه و دادگرایانه این کتاب، که همواره مطلوب ایرانیان بوده است، آنان دنیای شاهنامه را پشتوانه و پناهگاه خود دانسته اند؛ از این روی برای آشنایی با هویت ملی ایرانیان و دنیای روانی آنان باید با پیام شاهنامه فردوسی و قهرمانان این حماسه بزرگ آشنا شد.